فریده شهبازیمتولد 1330 تهران و تصویرگر، طراح گرافیک و ناشر کتاب کودک است. وی فارغ التحصیل کارشناسی گرافیک از دانشکده هنرهای تزیینی است و طراحی گرافیک و تصویرسازی با نشریات و ناشران مختلف را از سال 1352 آغازکرده است. فریده شهبازی هنرمند سرشناسی است و دارای سوابقی چون : همکاری با واحد گرافیک انتشارات سروش (1354-1375)، مسئول بخش گرافیک مجله تماشا (1356-1357)، سروش هفتگی (1364-1366 و 1369-1375)، تدریس در مدرسه گرافیک و مطبوعات مرکز پژوهش رسانهها (1374-1384)، عضو کمیسیون برنامهریزی کتابهای درسی گرافیک در وزارت آموزش و پرورش، صاحب امتیاز نشر کودک و نوجوان «کتاب خروس» با همکاری نشر نظر (1386)، مدیر هنری «کتاب خروس» از 1386 تا کنون، تالیف کتابهای نقشمایههای ایرانی، کتاب کی شبیه کیه؟ و نوروز در تخت جمشید، شرکت در دوسالانههای گرافیک و تصویرگری ایران و دوسالانه تصویرگری براتیسلاوا، عضو پیوسته انجمن طراحان گرافیک و انجمن تصویرگران ایران، عضو اولین و دومین هیات مدیره انجمن تصویرگران ایران (1382-1384 و 1384-1386)، رییس دومین هیات مدیره انجمن تصویرگران ایران (1384-1386) و عضو هیات داوران سومین دوسالانه گرافیک ایران و سومین دوسالانه تصویرسازی کتابهای درسی است.با این هنرمند گفتگویی انجام داده ایم که می خوانید:
اولین مواجهه شما با تصویرگری چطور بود؟
اولین مواجههام با تصویرگری طبعا از زمانی بود که اطرافم را مشاهده کردم؛ روی قوری چای، سفره نان، فلاسک یخ، دامن مادر و ... و مدتی بعد در اولین کتابی که عیدی گرفتم کتابی روسی با تصویر یک خروس خیلی بزرگ روی جلدش و خیلی بعدها کتابهای درسی و ...
اما آشنایی با تصویرگری حرفهای در زمان دیگری رخ داد؟
بله. این آشنایی با اولین تجربه در دانشکده رخ داد. در دوران کار دانشجویی در سازمان زیباسازی شهرداری، یک سفارش نقاشی گرفته بودم. باید روی یک هواپیمای کوچک در پارک تازهتاسیس خزانه نقاشی میکردم. سال ۱۳۵۲بود طرح من پذیرفته شد و با کمک دو دوست ان را اجرا کردیم. از آن به بعد به تدریج در جریان کار حرفهای قرار گرفتم. اوایل در تبلیغات از تصویرسازی استفاده میکردم و بعد در نشریات و دیرتر در کتاب های کودکان و بزرگسالان ... .
گاهی با آغاز فعالیت حرفهای در حوزهی تصویرگری یکی از سؤالات افراد انتخاب شیوه و سبک کار است، این انتخاب برای شما چطور شکل گرفت؟
برای من این طور نبود. از همان ابتدا تکنیک و روش کار را همیشه محتوای متن برایم تعیین کرده و میکند و کمتر تمایل داشتم که سبک و سیاق خاصی را ادامه بدهم.
با این نگاه فکر میکنید حالا علاقهمندان به این حرفه یا افرادی که در حال آزمون و خطا در انتخاب یک سبک هستند باید چه راهکاری را به کار بگیرند؟
طبعا پیشنهاد میکنم با متن و مخاطب شان ارتباط جدی برقرار کنند و مناسبترین تکنیک را برای اثر بهکار بگیرند. این تکنیک نیست که معرف ماست، بلکه روش نگاه و تراوش منحصر بهفرد ذهن هنرمند است که معرف اوست.
کمی جلوتر بیاییم و به آثار جدیدتان اشاره کنیم.
من در سالهای اخیر کمتر کار تصویرگری کتاب کودک انجام دادهام نه اینکه تصویرگری نکرده باشم، بلکه ازاین کار در زمینههای مختلف استفاده کردهام.
اما قاعدتا تغییراتی در آثارتان رخ داده است ؟
قطعا آن اثری که گذر زمان و تجربه روی کار هرکسی میگذارد بر روی آثار من هم دیده میشود؛ اما راستش آنچه را در این سالها دلم می خواسته و به دلایلی تجربه نکردهام، حالا انجام میدهم. یکی از آنها انجام تک فریمهایی است بدون متن و سفارش، که لذت فراوان دارد.
تصویرسازی نوین ایران مرهون تلاشهایی است که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و شورای کتاب در دهه ۴۰ و ۵۰ انجام شده است. فکر میکنید در یک دهه گذشته کدام جریان توانسته است به تصویرگری سمت و سوی جدید ببخشد؟
قطعا در سالهایی که گفتید بسیار اثرگذار بوده حتی تا به امروز نیز آثارش موجود است؛ ولی طی دههی گذشته هیچ یک آن تاثیر را نداشتهاند، بهخصوص کانون که اگر مایه انحراف نشوند باید راضی بود.
شما در واقع از صدماتی حرف میزنید که شاهد آنها بودهاید. این صدمات چه بودهاند؟
ببینید نهادی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تاسیس شده با بودجه عمومی، که الگوی انجام اموری در کشور باشد. این نهاد که جهت انتفاع نیست، پس وظایفش چیزی به کلی جدا از نهادهای خصوصی مشابهش است. در حالی که کانون در بخش کتاب، من در این بخش نظرم را میگویم، مثل همه ناشران دیگر عمل میکند ولی با بودجه عمومی. این موقعیت یعنی برخورداری از عدم نگرانی از بازگشت مالی مناسب، معافیت از نظارت بر انتشار کتاب، برخورداری از مواد و مصالح در هر شرایطی و در آخر بوجود آمدن سیستم انسانی عریض و طویل دولتی. چنین نهادی اگر تولید نمونه و الگو نکند، که در این سالها نمیکند، وجودش مایه ضرر عمومی است .
اما آن جهتدهی و هدایت که در موردش صحبت کردیم، بر خلق آثار شما هم تأثیر داشته است؟
بهطور حتم این طور بوده. من در دهه ۴۰ با تصویرگری آشنا شدم و طی دهه ۵۰ تصویرگر شدم.
تا مدتها جریان تصویرگری ایران حرفهای پیش میرفت و در جاهایی متوقف شد که عوامل مختلفی داشت. بعد از این فراز و نشیبها و آزمون و خطاها قاعدتا موانعی برای حرفهایتر شدن در این مسیر وجود دارد. شما هم اینطور فکر میکنید؟
نمیدانم منظورتان از مدتی که جریان تصویرگری حرفهای پیش میرفته چه دورانی است .از همان دهههای 40 و 50 هم اینطور نبوده. تصویرگران برای گذران زندگی همزمان به چند فعالیت مشغول بودهاند. آنچه مانع حرفهای شدن تصویرگری شده مجموعهی مشکلات نشر در کشور ماست؛ اعم از نشر کاغذی، دیجیتال، تبلیغات، تولیدات صنعتی و غیره که میتوانند سفارشات تصویرگری را توسعه دهند، اما در شرایط موجود نیز برخی رفتارهای غیرحرفهای مابین ناشر و تصویرگر، از جمله عدم وجود قرارداد در ابتدای کار، نبود حمایت قانون از طرف متضرر، عدم حضور مدیر هنری بین ناشر و تصویرگر، رقابت ناسالم در غیاب پروتکلهای ارائه شده توسط تشکل صنفی این حرفه، دخالتهای دیگر نهادهای دارای نفوذ در این بازار و ... از بیماریهای گریبانگیر تصویرگران بوده و موجب مصائب بسیار برای شاغلان در این حرفه است.
هر حرفهای آداب و مرام و منش خاص خود را دارد. پنج موردی که میتوان به عنوان آداب حرفه تصویرگری شناخت از نظر شما کدامند؟
در جاهایی از گفتگویمان دربارهی مواردی صحبت کردم اما میخواهم تاکید کنم که برای خود و هنر خودمان احترام کامل قائل باشیم، آن را آلوده به رقابتهای نالازم، تن دادن به شرایط نامناسب کار، گرفتن کار ناتمام همکاران دیگر، واگذاری ارزان هنرمان در ازای از میدان راندن رقبا و ... نکنیم.
شماری از آثار هنرمند را در ذیل مشاهده می کنید :
منبع : سایت انجمن تصویرکران ایران