728 x 90

مصاحبه‌ای با پروفسور جان ای. لنت

مصاحبه‌ای با پروفسور جان ای. لنت
مصاحبه‌ای با پروفسور جان ای. لنت

طی دهۀ گذشته سانسور آثار بسیار بیشتر شده است

من افتخار دارم با یکی از بزرگان طنز جهان گفتگو کنم، پروفسور جان.ای.لنت

در سال 2010 در فستیوال بوستون افتخار دیدار او را داشتم، در ان زمان ایشان رئیس هیئت داوران در بخش طنز گرافیکی و من نیز در بخش طنز ادبی عضو هیئت داوران بودم. 

وقتی فهمیدم که قرار است در کنار او باشم شروع کردم به تحقیق در مورد کارش و از دیدن دستاوردهایش در زمینه طنز، به ویژه در کارتون (طنز گرافیکی) شگفت‌زده شدم.

به یاد دارم که یک شب بعد از فستیوال بوستون زوج‌هایی را ملاقات کردیم از جمله جان.لنت و همسرش. از او پرسیدم آیا متوجه برنامه شدید چون همه چیز به زبان اسپانیایی گفته شد و زبان او انگلیسی بود. اما در پاسخ گفت از ابتدا تا انتهای طنز را متوجه شدم و بارها خندیدم.

از آن به بعد از طریق ایمیل با او در ارتباط بودم.

باعث خرسندی من است که بگویم وقتی چند سال بعد از ملاقاتمان در بوستون تصمیم گرفتم فتومونتاژهای طنز بسازم، او یکی از اولین کسانی بود که در مورد اینکه این کار ارزش انجام دادن دارد یا نه با او مشورت کردم، یک نمونه هم برایش ارسال کردم و ایشان بلافاصله با مهربانی پاسخ داد که فتومونتاژها عالی هستند، این یک روش بدیع برای ساختن طنز است و باید به ساخت آنها ادامه دهم. البته که من به حرف‌های ایشان گوش دادم و  از انجام فتومونتاژ رضایت دارم.

بنابراین با قاطعیت تمام می‌گویم که هم‌صحبتی با این استاد بزرگ رشتۀ طنز برایم باعث بسی افتخار است.

اما برای معرفی او باید چه بگویم؟ اینکه او استاد بازنشستۀ دانشگاه تمپل است. اینکه او در طول شصت سال فعالیت حرفه‌ای خود در زمینه‌های ارتباطات جمعی و فرهنگ عامه در آسیا و کارائیب، کمیک و انیمیشن و توسعۀ ارتباطات پیشگام بوده است. اینکه او خالق یا ویراستار هشتاد و پنج کتاب است، سه مجله از جمله مجلۀ بین‌المللی هنر کمیک (International Journal of Comic Art) را راه‌اندازی و ویرایش کرده است و حداقل شش انجمن بین‌المللی آکادمیک و اولین مدرسه دانشگاهی ارتباطات را در مالزی تأسیس کرده است!

هر کدام از اینها را که بگویم او را به‌خوبی توصیف نکرده‌ام.

- استاد میشه لطفاً خودتون رو برای مخاطبان humorsapiens.com معرفی کنین؟

-اول از همه بابت لطفی که به من داری ازت متشکرم. این مهربانی از ذوق و هنرمندی خود تو سرچشمه می‌گیرد. خوب آقای Pepe هیچوقت از کسی که 50 سال توی دانشگاه تدریس کرده نخواه که خودش را معرفی کنه چون در اون صورت باید چند روز پای حرف‌هاش بشینی.

سعی می‌کنم مختصر بگویم. سال 1958، عاشق این بودم که خبرنگار خارجی شوم، در رشتۀ روزنامه‌نگاری آموزش دیدم. قصد ادامه تحصیل نداشتم، اما قصد داشتم یکی از پیشنهادات سردبیری ورزشی را قبول کنم. از کسی شنیدم که به‌زودی به ارتش فراخوانده می‌شوم. بدون فوت وقت وارد دانشگاه شدم در مقطع کارشناسی ارشد. پس از اتمام دورۀ کارشناسی ارشد، به من پیشنهاد شد در ازای حقوقی کم به بچه‌های ناشنوا درس بدهم و  و در یک کالج کوچک در ویرجینیای غربی در بخش تبلیغات فعالیت کنم. در آنجا، من برای اولین بار ازدواج کردم (شاید استعداد نداشتم یا شاید داشتم تمرین می‌کردم که در بالاخره ازدواج خوبی داشته باشم).

در آنجا بورسیۀ ادامۀ تحصیل در مقطع دکتری در دانشگاه Syracuse  را دریافت کردم. همۀ درس‌هایم را پاس کرده بودم که با نوشتن یک کتاب انتقادی در مورد بخش مالی دانشگاه همه‌چیز را خراب کردم. پس از آن بورسیه‌ای یک ساله در فیلیپین گرفتم و در آنجا عاشق رسانه‌های آسیایی شدم.

از 1965 تا 1970 همین‌طور از یک دانشگاه به دانشگاه دیگر می‌رفتم و تدریس می‌کردم. در جنگ ویتنام، حقوق مدنی..فعالیت داشتم. دو بار استعفا دادم، چون همان‌طور که Cummings در یکی از شعرهایش می‌گوید «برخی چرندیات را نمی‌توانم تاب بیاورم»، نتوانستم دوام بیاوردم. 

Ph.D را در دانشگاه Iowa تمام کردم. پس از آن در دانشگاه Sains  در مالزی در رشتۀ ارتباطات جمعی تدریس فارغ‌التحصیل شدم.

بهت گفته بودم مختصر توضیح میدم؟!

- خب خوب بود. من واقعاً از گوش کردن لذت بردم و خسته نشدم مثل یک داستان هیجان‌انگیز بود. خوب جان از نظر تو چه چیزی در تعریف طنز وجود دارد که بیش از همه تو را به وجد می‌آورد؟

- تعریف طنز کار ساده‌ای نیست. شاید بشه گفت طنز یه‌جور حاضرجوابی عمدی یا سهوی است که احساسات مخاطب را برمی‌انگیزد، او را می‌خنداند و به تأمل وامی‌دارد. می‌تواند در خودش بذله‌گویی، کنایه، تقلید ...داشته باشد و انعکاس غلوآمیز زندگی روزمره و کارهای احمقانه‌ای باشد که ممکنه از هرکسی سر بزند.

- بله تعریف طنز کار آسانی نیست. خوب گفتگو را در مورد موضوعی که این روزها خیلی به آن اشاره می‌شود ادامه بدیهم: آیا طنز محدودیت دارد؟ آیا فکر می کنید اخیراً سانسور زیاد شده است؟ آیا به نظر شما پرداختن به طنز به دلیل ظلم و ستم‌های سیاسی کم شده است؟

- من موافق پروپاقرص آزادی بیان هستم ولی برای طنز محدودیت‌هایی قائلم. مثلاً اگر کسی در میان جمعیت زیادی فریاد بزند «آتش»، فقط برای اینکه شوخی کند، این کار منطقی و مسئولانه نیست. چون عدۀ زیادی زیر دست و پا له خواهند شد. کاری که مجلۀ شارلی انجام داد و کاریکاتور پیامبری را ترسیم کرد یک کار نسنجیده و بدون تفکر است. ناشر و کاریکاتوریست هر دو قصد خشمگین کردن جامعۀ مسلمان را داشتند و می‌دانستند این عمل منجر به تظاهرات و آسیب و مرگ انسان‌ها خواهد شد. هر کاری را که نباید انجام داد. مسائل و شخصیت‌های زیادی هستند که می‌توان به آنها پرداخت، ولی چرا باید به یک رهبر مذهبی بپردازند که سال‌های پیش از دنیا رفته است و موضوع بحث رسانه‌ها نیست. در دهۀ اخیر، رهبران سیاسی مستبدی همچون ترامپ، شی جین پینگ، دوترته، پوتین، مارکوس، بولسونارو و غیره سانسور را تقویت کرده‌اند. آنها صنعت رسانه و سرگرمی را برای حفظ منافع خودشان مدیریت می‌کنند و به هنرمند می‌گویند تو با اعمال سانسور به پیشرفت جامعه کمک می‌کنی، و این چیزی جز دروغ نیست. کارتونیست‌های زیادی به من گفته‌ند کاری که آنها می‌کنند بدترین مکانیسم سانسور است، یعنی خودسانسوری. از دیگر موانع سر راه کارتون و طنز باید به کاهش تعداد کارتونیست‌های سیاسی، کاهش اندازۀ کمیک‌استریپ‌هایی با تصاویر پیچیده و متفکرانه به تصاویری در حد تمبر اشاره کرد، کمدی و طنزی که پر از فحاشی است، اشتباه نکنید من با استفاده از این الفاظ مشکلی ندارم، مشکل طنزی است که هیچ غنایی ندارد و بدون محتواست و فقط از یک‌سری کلمات رکیک تشکلیل شده است. همچنین خنده‌های از پیش ضبط شده‌ای که بعد از جوک گفتن مجری رادیو یا تلویزیون پخش می‌شود را نمی‌پسندم. مخاطب با خودش می‌گوید الان باید به چه چیز بخندم!

و در نهایت، در مورد کارتون‌های سیاسی به‌قدری این عملِ اشتباه رخ می‌دهد که من فکر می‌کنم تبدیل به جامعه‌ای بدون طنز شده‌ایم. برخی کارها احمقانه به نظر می‌رسند، مثل حذف نام توماس نست از جایزه‌ای که با نام او بود به دلیل اینکه حدود یک قرن پیش تصویری ضدکاتولیک کشیده بود. حذف نام اولین کارتونیست‌های آمریکا به دلیل کشیدن تصویر قومی خاص بحث‌برانگیز است، زیرا حذف نام آنها یعنی حذف کامل وجود آنها از تاریخ کارتون. گاهی با زیر سئوال بردن این اقدامات، کاری من الان انجام دادم، باعث برانگیختن خشم عده‌ای آدم متعصب می‌شود.

-کاملاً با شما موافقم استاد. اما بیایید کمی به نظریه‌ها بپردازیم. از نظر شما، مفاهیم «کارتون»، «کارتون مطبوعاتی یا سیاسی»، «کمیک» (کمیک طنز) و «کمیک استریپ» (البته طنز) چه تفاوت‌هایی دارند؟ این سئوال را می‌پرسم چون می‌دانم در اسپانیایی تفاوت‌های ظریفی بین آنها وجود دارد.

- از نظر من کارتون مثل چتری است که می‌تواند مفاهیمی مثل جوک، طنز، انیمیشن طنز، کمیک و ...را دربربگیرد. هرچند بیشتر به کارهای مطبوعاتی، فیلم و گگ اطلاق می‌شود. کارتون‌های مطبوعاتی یا سیاسی را یک هنرمند یا سردبیر طراحی می‌کند. گگ یک کارتون تک‌صفحه‌ای است با هدف خندان مخاطب، مثل نیویورکر. کمیک استریپ از چهار پنل یا صفحه تشکیل می‌شود و دارای مقدمه و شخصیت‌های داستان ..است و معمولاً در مجله و روزنامه چاپ می‌شود. کمیک هم به مجلات کمیک اطلاق می‌شود که اندازۀ آنها در اروپا، ژاپن و کره و...متفاوت است.

- مطمئنم ما به همۀ این تفاوت‌ها در سراسر دنیا احترام می‌گذاریم ولی این زبان است که ماجرا را پیچیده می‌کند.  سئوال دیگرم این است که می‌توان کاریکاتور، همان نقاشی چهرۀ افراد به‌صورت غلوآمیز، را جزء کارتون دانست؟

- قطعاً کاریکاتور شکل کوچک‌شدۀ کارتون به صورت یک چهره است. کارتونیست‌ها، به‌ویژه کارتونیت‌های مطبوعاتی و کمیک ..به کرات از کاریکاتور استفاده می‌کنند. کاریکاتور در مناطق مختلف معانی متفاوتی دارد.

- استاد! همیشه این موضوع ذهنم را مشغول کرده است که تسلط بر طراحی طنز به عنوان یک مهارت انسانی از عکاسی دشوارتر است، چرا تعداد عکاسان طنز و فتومونتاژگرهای طنز کمتر از کارتونیست‌هاست؟

- من همیشه عکاسی طنز و فتوناول را که در آمریکای لاتین محبوب است، دوست داشته‌ام. یکی از دوستان کارتونیستم که اهل آفریقای جنوبی است فتوکمیک کار می‌کند، اما همان‌طور که گفتید تعداد این افراد بسیار کم است. نمی‌دانم چرا عکاسی طنز به اندازه کارتون‌های طنز محبوب نیست، اما چند عامل را می‌توانم حدس بزنم: هیچ‌کس راه موفقی برای بازاریابی آنها پیدا نکرده است. شاید به اندازۀ کارتون اغراق‌آمیز نیستند. به زمان و تلاش بیشتر، به ایده، کسی که اجازه بدهد با چهره‌اش شوخی کنند و زمان‌بندی نیاز دارد. اینها فقط حدس‌های من هستند.

- شاید هم درست حدس زده‌اید. استاد! برای کسانی که فکر می‌کنند کارتون هنری فرعی و کم‌ارزش است چه حرفی دارید؟

-اول از همه ممنونم که گفتی کارتون هنر است. تا سال‌ها به کارتون با دید یک هنر نگاه نمی‌شد، مطالعه و جدی گرفته نمی‌شد. به یاد دارم زمانی که مردم و رسانه‌ها، فرهنگ عامه و کارتون را مسخره می‌کردند. فکر می‌کنم دیگر نیازی به تفسیر یا توجیه کارتون‌ها نداریم. حالا کارتون یک حرفه و آکادمیک است. گرچه در برخی مناطق هنوز کارتونیست‌ها را مسخره می‌کنند و به آنها احترام لازم را نمی‌گذارند.

هرچند معتقدم امروزه تقسیم‌بندی هنر به عالی و کم‌ارزش همچون گذشته وجود ندارد. منتقدان امروزه می‌گویند گاهی هنری که امروزه آن را کلاسیک و عالی می‌دانیم در زمان خود جزء هنرهای عامه‌پسند بوده است (مثل اپرا و شکسپیر) و با پیشرفت کارتون نیز نظرها در مورد آن تغییر کرده است. امروزه کشورها بودجه‌ها و جوایزی و عناوین بزرگی به این هنر اختصاص داده‌اند، در دنیا در فرانسه، بلژیک، کره،ژاپن و...نمایشگاه‌های متعددی از آثار کارتونی برگزار و کتاب‌ها و مجلات زیادی به این هنر اختصاصا داده می‌شود.

- یکی دیگر از اشتباهات بزرگ بشر این است که به طنز توجه زیادی ندارد. جان عزیز! می‌دانم تخصص شما در کارتون‌های شرقی و چینی است، لطفاً از تفاوت آنها با سبک کارتون در غرب برایمان بگویید؟

-کار آسانی نیست چون تنوع فرهنگ و زبان در آسیا خیلی زیاد است. پس برای پاسخ دادن به این سئوال باید کشور را در نظر گرفت. خوب پس بر اساس همین تقسیم‌بندی می‌گویم که کارتون مطبوعاتی تقریباً در تمام کشورهای آسیایی روبه نابودی است. چیزی که برجا مانده است یک‌سری کارتون کنترل‌شده یا دولتی است که توسط عده‌ای خاص کنترل می‌شود. در این زمینه شاید چند کشور محدود مثل هند وضعیت بهتری داشته باشند. تعداد بسیار کمی از روزنامه‌ها کمیک استریپ چاپ می‌کنند و تعداد کمی هم در آمریکا منتشر می‌شوند. کمیک‌ها متفاوت هستند در کشورهایی مثل ژاپن، تایوان و کرۀ جنوبی  تعداد صفحات به صد صفحه هم می‌رسد. سبک کمیک در فیلیپین و هند شبیه به آمریکاست. پیشتر، چین کتاب‌های مصوری با عنوان" lianhuanhua" به اندازۀ کف دست داشت که در هر صفحه یک تصویر قرار داشت. وب‌تون‌ها (Webtoons) از کرۀ جنوبی آغاز و به‌سرعت منتشر شدند. اگرچه کشورهای آسیایی غالباً مستعمرۀ کشورهای اروپایی یا آمریکا بوده‌اند، آنها دیوارنگاره یا حکاکی‌هایی روی سنگ قبرها دارند که نشان می‌دهد هزاران سال پیش نقاشی‌هایی با مضامین طنز هم می‌کشیده‌اند.

- چقدر جالب. اگر عمری طولانی داشتم حتماً دوست داشتم من هم از امروز به بعد مثل شما کاوشی در این زمینه داشته باشم و این آثار را از نزدیک ببینم. اما به نظر شما وضعیت کارتون در جهان امروز چطور است؟ به‌ویژه کارتون در دنیای پرتغالی-اسپانیایی که اغلب طنزها ریشه در این منطقه دارند و اغلب مخاطبان سایت humorsapien.com  اهل این مناطق هستند.

-دنیای کارتون در حال حاضر دنیایی غنی است گرچه همیشه این‌طور نیست. در سفرهایم با کارتونیست‌های زیادی مواجه شده‌امف آنها برخلاف اینکه تاریک‌های این جهان را با هنرشان به ما نشان می‌دهند افراد بسیار مهربانی هستند. آنها غالباً فروشنده، کابیتان، پزشک، استاد فلسفه، معمار و... هستند. به نظر من وضعیت کارتون در کشورهای آمریکای لاتین، یعنی کوبا، برزیل، آرژانتین، اروگوئه، شیلی، پرو، اکوادور و کلمبیا پایدارتر و روبه بهبودی است. برخی از کارتونیست‌ها شهرت جهانی دارند مانند آرس، موردیلو، کینو و برخی دیگر مدام در مسابقات جهانی جایزه کسب می‌کنند. یکی از بهترین دانشگاه‌های آموزش کمیک در جهان متعلق به برزیل است. موزه‌های کارتون مشهوری همچون سن آنتونیو د لس بانوس، کوبا وجود دارند، مسابقات معروفی در جهان برگزار می‌شوند از جمله Calicomix در کلمبیا. کتاب‌ها و روزنامه‌های کمیک در کشورهایی مثل برزیل، آرژانتین، مکزیک، شیلی، کوبا و کلمبیا منتشر می‌شوند. در جهان چندین کارتونیست سرسخت توانسته‌اند در مقابل سرکوب‌ها مقاومت کنند، مانند بونیل و وارگاس در اکوادور؛ رایما قبلاً در ونزوئلا.

-بله، آنها را می‌شناسم. بیشتر انها از دوستانم هستند و می‌دانم چه سختی‌هایی را پشت سرگذاشته‌اند. کارتونیست بودن، به‌ویژه کارتونیست سیاسی کار آسانی نیست. با توجه به ممنوع‌الکار شدن برخی مجلات و روزنامه‌ها، این گروه شانس کمتری برای چاپ کارتون‌هایشان دارند. هرچند اینترنت این مشکل را به‌خوبی برطرف کرده است. اما آثاری که چاپ می‌شوند درآمد خوبی ندارند. در این مورد آینده را چطور می‌بینید؟

- کارتون‌ها از سال 2000 در قالب وب‌تون منتشر می‌دند و حالا به صورت آنلاین. اما درآمد همچنان مسئلۀ مهمی است. پیشنهاد وب‌تون به هنرمندان این بوده است که به هنرمند مبلغی به عنوان پیش‌پرداخت بدهد و در درآمد نهایی هنرمند سهمی داشته باشد. برخی هنرمندان کره‌ای از این طریق در سال یک درآمد میلیون دلاری دارند. به‌نظر من کارتون‌ها روزبه‌روز کوچکتر می‌شوند تا مناسب با قالب فایل‌های قابل رؤست در موبایل‌ها باشند و مخاطبانی باسواد هنری و رسانه‌ای روز به‌روز کمتر خواهند شد.

-خیلی خوب. استاد! به عنوان کسی که سال‌ها در مقاطع و دانشگاه‌های مختلف تدریس کرده است از شما یک سئوال دارم، سئوالی که به کرات از خودم می‌پرسند، آیا طنز را می‌توان آموخت یا تدریس کرد؟

-من طنز تدریس نکرده‌ام. بلکه دربارۀ طنز و اجرای آن از طریق معبری به نام کارتون تدریس کرده‌ام. طنز را باید از طریق مشاهده، مطالعه و معاشرت با آدم‌های شوخ‌طبع و جدی و...یاد گرفت. طنز زاییدۀ محیط است. دریافت من از طنز با دیگری متفاوت است. من در محیطی با فرهنگ فقیر بزرگ شدم که در آنجا تفکر این بود که اگر پدرانمان کارگر معدن بوده‌اند من هم باید چنین باشم. طنز در انجا نوعی سرکشی و تمسخر گذشتگان و لکۀ ننگ محسوب می‌شد. به هرحال در مورد خودم باید بگویم حساسیت چندانی به مورد انتقاد واقع شدن نداشتم، می‌توانستم نقاشی بکشم و پاسخ مناسبی بدهم. به نظرم کارتونیست مثل بازیکن فوتبال است، حملۀ خوب و دفاع خوب را باید بلد باشد.

از سال 1980 که تدریس کرده‌ام در کلاس‌هایم به پیش‌زمینه و مسائل و مشکلات کمیک در کشورهای غیرآمریکایی، انیمیشن و کارتون سیاسی پرداخته‌ام.  هدفم گسترش دید دانشجویام بوده است، کار سختی که گمان نکنم از پس آن برآمده باشم، و در 75 سالگی از این کار بازنشسته شدم.

-نظر من هم این است که هنرجو می‌تواند زبان و تکنیک طراحی کارتون را یاد بگیرد. اما اگر خود هرنجو ظرفیت، خلاقیت و طنز را در درونش نداشته باشد این آموزش‌ها بی‌فایده خواهد بود. هرچند ما می‌توانیم به پرورش و رشد این توانمندی‌های درونی به دانشجو کمک کنیم. پس ما به دانشگاه نمی‌رویم تا طنز را یاد بگیریم طنز موضوعی وابسته به فرهنگ ماست. هر استعدادی را می‌توان با مطالعه، سفر، آموزش، تأمل، سئوال کردن، جستجو کردن و...پرورش داد. به هرحال من زیاد حرف زدم. برمی‌گردم به موضوع گفتگو. می‌تونین یه خاطره از کارتون تعریف کنین؟

-بذارید برگردم به سال 1940 زمانی که کلاس پنجم بودم و آرزو داشتم کارتونیست بشم. آن زمان کمیک‌های مجلۀ پاک را که یکشنبه‌ها به روزنامۀ پیتسبرگ ضمیمه می‌شد کپی‌برداری می‌کردم. فکر می‌کنم یک بار اثری با این عنوان «چقدر این موجودات فانی احمق هستند» را داشتم کپی‌برداری می‌کردم. مادرم از راه رسید. عنوان مجله Puck بود ولی مادرم به اشتباه چیزی دیگری دیده بود و از این رو دیگر به من اجازۀ کشیدن کارتون نداد.

دوران فعالیت در زمینۀ کارتون برایم پر از خاطره است. به‌ویژه ارتباطم با هنرمندان کوبایی. در سال 1991 در زمان سقوط شوروی تمایل داشتم با Ajubel صحبت کنم. در صندوق پستی او پیامی گذاشتم و نمی‌دانستم او به اسپانیا مهاجرت کرده است. پیام را Lillo و Alba دریافت کردند و از من خواستند تا در هتل با هم ملاقاتی داشته باشیم. آن زمان ورود کوبایی‌ها به هتل ممنوع بود. آنها امدند و تا چند ساعتی همین‌طور نوشیدنی خوردند و سیگار کشیدند. آخرش با عصبانیت پرسیدم پس کی می‌خواهید مصاحبه را شروع کنید؟ نیمه‌شب بودف لیلو نوشیدنی و سیگار سفارش داد و به سمت خانه‌اش راه افتاد. ما هم دنبالش راه افتادیم. نزدیک صبح بود که به خانه‌اش رسیدیم و همسرش از ما پذیرایی گرمی کرد و ساعت‌ها گفتگو کردیم. آنجا بود که فهمیدم کوبایی‌ها مردم خلاقی هستند.

Juan Padrón انیماتور یک دوربین به من نشان داد متعلق به سال 1920، آنها هنوز هم از این دوربین استفاده می‌کردند. تامی (Tomy ) کارتونیست کوبایی به من گفت از کودکی با درخت و گیاه سر و کار داشته است و در زمانی که با کمبود رنگ‌های مورد استفاده در نقاشی مواجه بوده‌اند او از این گیاهان برای ساخت رنگ استفاده کرده است. مانوئل (Manuel) بشقابی سرامیکی به من نشان داد و گفت در زمان کمبود کاغذ روی ظرف‌ها کارتون می‌کشیده است، آنجل بولیگان (Ángel Boligan) که در ان زمان نوجوان بود آثار کارتونیست‌ها را در قالب روزنامه در یک داروخانۀ محل چاپ می‌کرده است.

خاطرات زیادی دارم از  جمله معاشرت با رالف استیدمن معروف و همسرش، آنا، به مدت یک هفته در ترکیه. از مهمانی در مراسم مهمانی سالانه "سیب زمینی" در کاتماندو. و گذراندن زمان قابل‌توجهی با بزرگان دنیای کارتون، مانند Jerry Robinson, Lat, Abu Abraham, R. K. Laxman, Terry Mosher, Fang Cheng, Pran, Oleg Dergachov, Gado and Anton Kannemeyer..

-خاطرات بی‌نظیری داری جان.  حسودی‌ام شد. کاری هست که همیشه دوست داشتی انجام بدهی ولی تابه‌حال فرصت نشده است؟

-همیشه پروژه‌های اینچنین دارم. انها انرژی مرا برای کار مجدد زیاد می‌کنند. می‌خواهم مجلۀ خودم یعنی International Journal of Comic Art را مجدد منتشر کنم این مجله دوبار در سال 1999 چاپ شد و همۀ امورش را در خانه انجام دادم. دو کتاب در دست چاپ دارم: یکی دربارۀ کارتون سیاسی در آسیا و دیگری فرامرزگرایی و کمیک در آسیا. تا سپتامبر کتابی دربارۀ کارتون در کره چاپ می‌کنم و بعد از ان هم دربارۀ کارتون در کارائیب و کارتون‌های غیراخلاقی و...

- برایت آرزوی موفقیت دارم استاد عزیز. و در آخر آیا سئوالی هست که دوست داشتی ازت می‌پرسیدم و من نپرسیدم؟

-شاید بد نبود اگر از من می‌پرسیدی چطور کار می‌کنم؟ و من پاسخ میدادم: من آدم منظمی هستم و تمام کارهایم را برنامه‌ریزی میکنم و برای هر هفته، ماه و سال برنامه دارم. کارهایم را روی کاغذ می‌نویسم و هر کدام که انجام شود را علامت می‌زنم. این کار حس خوبی بهم میدهد احساسا می‌کنم به موفقیت نزدیک می‌شوم. هدفم این است که بین 40 تا 50 ساعت در هفته کار کنم و تا به حال به این اصل پایبند بوده‌ام. ترجیح می‌دهم در محیط آرام کار کنم و فکر می‌کنم کسانی که ادعا می‌کنند چند کار را با هم انجام می‌دهند بی‌راه می‌گویند. تحقیقات نشان می‌هد چند کار همزمان کیفیت خوبی نخواهد داشت. به تکنولوژی وابسته نیستم و آن را ابزاری دیگر در خدمت کارم می‌دانم. برای وشتن ایده‌هایم از قلم و کاغذ استفاده می‌کنم و فکر می‌کنم به همین دلیل است به‌محض نوشتن چیزی دیگری به ذهنم خطور می‌کند.

شاید این روش کار وسواسی و سخت‌گیرانه باشد ولی در مورد من جواب می‌دهد.

-اطلاعات خیلی خوبی بود متشکرم استاد.

-من هم از تو متشکرم که باعث شدی با تجدید خاطرات انرژی دوباره بگیرم.

- از اینکه وقتت را به این مصاحبه اختصاص دادی ازت بسیار ممنونم. برایتان آرزوی صحت و سلامتی دارم و موفقیت. می‌دانم همچنان به ارائۀ کارهای ارزشمندتان ادامه خواهید داد.

منبع

فراخوان

نمایش بیشتر

هنرمندان

نمایش بیشتر

گالری

نمایش بیشتر

ویدیو

نمایش بیشتر