هنرهای تصویری به خصوص تصویرسازی با گرایش های متنوع آن در عصرما چنان با ابزارهای دیجیتالی پیوند خورده که بدون آن امکان ارتباط با مخاطب به شکل باورنکردنی قطع میشود و تصور دنیای بدون هنر غیر ممکن است.
مصاحبه امروز ما از سایت روزرنگ گرفته شده که اختصاص به گفت و گو با یکی از طراحان ایرانی دارد که سالها پیش برای کسب تجربه از ایران رفته و اکنون در هلند زندگی می کند. امین فرامرزیان متولد ۱۳۶۲ اهواز است٬ دیپلم گرافیک دارد و دانشجوی انصرافی آکادمی افآرت است. امین طراحی جزوی از وجودش شده است و از هر فرصتی برای تمرین و خلق ایده های جدید غافل نمیشود. خطوط محکم و جاافتاده، کاراکترهای های با هویت و دوس داشتنی کنار تکنیکی مناسب میتواند نتیجه تمرین های سخت و اشتیاق وی باشد.
همراه روزرنگ باشید برای خواندن این گفت و گو و دیدن مجموعه ای از آثار این هنرمند.
از خودتان بگویید. دوران کودکى شما به طور خلاصه چطور گذشت؟
من متولد اهواز هستم. چیزی که از دوران کودکىام به خاطر دارم بازى با خواهر و برادرهایم هست که خیلى لذت بخش بود؛ همچنین دوران جنگ را یادم میآید، صداى بمب و آژیر خطر و بعد از آن مهاجرتمان به تهران.
چطور وارد این حرفه شدید؟
میشه گفت از زمان مدرسه که گوشهاى مینشستم و براى خودم طراحى و نقاشى میکردم.
چگونه کار خود را به عنوان یک تصویرگر شروع کردید؟
فکر میکنم از موقعى که با علاقه و شور و هیجان کیهان کاریکاتور را ورق میزدم. بعدا در هنرستان از طراحى دوستان و هنرمندان هم دوره خودم مثل سهیل دانش اشراقى که سطحش از ما خیلى بالاتر بود لذت میبردم؛ طراحی ها و مانگاهایى که دوستم احسان طاهرى که از ژاپن با خودش آورده بود و به من نشان می داد برای من تأثیرگذار بود؛ همینطور جذابیت و تأثیر گذارى آثارى که در کتاب Illustrator بود ( این کتاب رو برادر بزرگترم که در رشته گرافیک درس می خوند خریده بود) و آثار هنرمندانى مثل کارتر گودریچ (Carter Goodrich) و بسیاری از افراد دیگر که الان خاطرم نیست.
برای توسعه سبک شخصی چه پیشنهادی دارید؟
به نظرم اولین نکته اینه که با خودت رو راست باشى و کارى که میخواى رو انجام بدى؛ البته باید به خاطر داشت که سختى و بالا و پایین زیاد داره، مخصوصا وقتى پاى شغل و درآمد به میان میاد.
به نظرم سبک رو همه دارند چون باورم اینه که سبک، ترکیبى از علاقه مندیهاى هر فرد در هر زمینهاى هست؛ مثل فیلم، تصویرسازى، انیمیشن، شعر، نگاه شخص به زندگى و … اما اینکه چقدر پشتکار داشته باشى و کار کنى تا بالاخره بتونى درون خودت رو به صورت شفاف و به بهترین شکل نمایان کنى، تصمیم گیرندهاش خودت هستی و در واقع تویى که انتخاب میکنى چقدر از راه رو برى.
چه چیزی یک تصویرسازی خوب را از تصویرسازی بد متمایز میکند؟
از دید من تصویرسازى بد نداریم. تصویرسازى میتونه موفق ویا ناموفق باشه یا براى بازارگرمى؛ همینطور میتونه سطح دانش بصرى و تکنیکى هنرمند رو نمایش بده؛ اما از دید شخصى من تصویرسازى با ارزش اونه که با موفقیت، داستان یا نکتهاى رو براى بیننده بیان کنه و ذهن بیننده رو درگیر خودش کنه.
چقدر خودتان را موفق می دانید؟
راستش نمیدونم! حداقل در حال حاضر خودم رو موفق نمیدونم، اما دارم تلاشم رو میکنم ؛ اما
کسانى هستند که از دید من موفق هستند مثل: مایک میگنولا(Mike Mignola) یا جفرى جونز(Jeffrey Catherine Jones) و یا فرانک فرزتا(Frank Frazetta) که در دنیاى تصویرسازى بتهایى هستند و از لحاظ تکنیکى و داستان گویى، تصویرسازى رو به جاهاى خیلى خوبى رسوندند؛ همینطور انریکو فرناندز(Enrique Fernández) و سیریل پدروسا(Cyril Pedrosa) که هنرمنداى اروپایى است و من خیلى کارهاش رو دوست دارم چون داستان دارند و مسلما خیلى هنرمنداى دیگه. اینها اسمهایى بودن که به نظرم اومدند.
انگیزههایتان را از کجا به دست میآورید؟
میشه گفت منابع مختلفى داره و براى من از همه جا! از پروژهاى که روش کار میکنم، آدمهایى که باهاشون برخورد میکنم، زندگى خودم، طبیعت، آثارى که میبینم و خیلى موارد دیگه.
چطور شد که از ایران رفتید؟
من کامل از ایران نرفتم و گاهی اوقات به ایران میآم؛ ولى حدود ١٠- ١٢ سال پیش بوده و دلیلش هم خیلى ساده است: براى کار!
چه تفاوتی بین فضای کاری ایران و خارج از ایران وجود دارد؟
اگر بخواهم به طور ساده بگویم، دو مطلب است: یکى فضاى شغلى و کمپانى ها هست و دیگرى فضاى کار شخصى. از لحاظ فضاى شخصى و کار شخصى، ایران بسیار وضعیت بهترى دارد چون هنرمند نباید به ویزا و پول و اینطور مسائل فکر کند هر چند که خیلیها الان در ایران مشکل مالى و غیره دارند و این رو نمیشه نادیده گرفت. اما از لحاظ فضاى شغلى، بدیهى هست که کشورهاى پیشرفته فضاى مناسبترى دارند چه از لحاظ بازار کار و چه نظم کارى و داخل شرکتى و همینطور درآمدى٠
چگونه با هنرمندان دیگر و مشتریان خود ارتباط برقرار می کنید؟
بحث هنرمند و مشترى دو بحث کاملا جداگانه است. هنرمندان در هر سطح کارى که باشند، همه دوستان درجه یک من هستند و صمیمانه دوستشان دارم.
در مورد مشترىها هم میتونم بگم که هم مشترى خوب داشتم و هم بد؛ ولی همیشه سعی کردم ارتباطم بر پایه صداقت و اعتماد دو طرفه باشد.
مهمترین درسی که در زندگی تا به حال یاد گرفتهاید چیست؟
اینکه روراست باشم؛ هم با خودم و هم با دیگران.
برای ما از روشها و عادتهای خاص طراحیهایتان بگویید؟
طراحى، جزئى از وجود من است؛ در خون من است! نمیدونم چطور توضیح بدهم؛ حتى وقتى با تلفن صحبت میکنم دارم خط خطى و طراحى میکنم؛ در حال راهرفتن مدام در فکر ایدههاى جدید هستم. برای من طراحى، هم یک پناهگاه است و هم روش زندگى! هر روزى که بتوانم دست به طراحى می زنم، ولو به یک طراحى کوچک در موبایلم یا روی یک تکه کاغذ، دستمال کاغذى و یا هر چیزى که بشود روی آن طراحى کرد تا آن روز را بتوانم جزئی از زندگیام به حساب آورم.
در تصویرسازی هایتان از تکنولوژی دیجیتال بهره میبرید؟
بله.
آیا در هلند مقصدی رویایی دارید که دوست دارید تجربه کنید؟
در کل فکر نمیکنم مقصدی رؤیایى روى کره زمین وجود داشته باشد. اگر اجازه بدهید مقصد رؤیایى را با لحظههاى رؤیایى عوض میکنم و اون رو لحظه هایى میدونم که نشستى و کارى که دوست دارى رو انجام میدى و هیچ فرقى نمیکنه که کجایى و در چه موقعیتى قرار دارى. فکر میکنم مادامى که حس میکنى در راهی که درسته قدم برمیدارى خیلى چیزا خود به خود سر جاش قرار میگیره.
آخرین پروژهای که کار کردید چی بوده؟
آخرین پروژه رو دارم روش میکنم و نمیتونم در موردش صحبت کنم؛ اما قبل از اون روى بازى stormbound کار کردم؛ یه بازى موبایل هست که به نظرم بازى خوبى شده و نتایج جالبى هم گرفته. این پروژه رو با کمپانى Paladin Studios که الان هم با همین کمپانى مشغول به کار هستم انجام دادم.
اگر نکتهای مایلید مطرح بشه اضافه کنید.
نکتهاى که بخوام بگم اینه که در کل به نظرم مهمتر از همه چیز اینه که سعى کنى آدم خوبى باشى و هر روز هر چند کم در حال یادگرفتن باشى. همین قدمهاى کوچک، کم کم جمع میشه و نتایج جالبى می ده. دست آخر اینکه خیلى زندگى رو به خودتون سخت نگیرید!