سید حسامالدین طباطبایی متولد 1352 تهران، تصویرگر، نقاش، مجسمهساز و مدرس هنر و تصویرگری است.وی فارغ التحصیل کارشناسی گرافیک از دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد، واحد مرکز است. تصویرسازی ۲۰۰ کتاب کودک و نوجوان و مدیریت هنری مطبوعات کودک و نوجوان ، شرکت در نمایشگاههای تصویرسازی درایران، هند، صربستان و ایتالیا ازجمله سوابق هنری این هنرمند است.سید حسامالدین طباطبایی، علاوه بر سوابق یادشده ، برنده بیش از 10 جایزه داخلی و بینالمللی از جمله پادورا ( ایتالیا )، برگزیدهی نمایشگاه تصویرسازی بلگراد، برنده جایزه جشنواره مطبوعات، جشنوارهی هنر جوان، جشنواره خیال و رؤیا، جشنواره جهان اسلام، جشنواره کتاب های درسی و جشنواره مولانا شده است.این هنرمند تصویرگر ، در 20 نمایشگاه گروهی تصویرسازی داخلی و بینالمللی نیزبا آثارش حضورداشته و چند نمایشگاه انفرادی هم برگزار کرده است.با وی گفتگویی انجام داده ایم که می خوانید :
بگذارید به گذشته بازگردیم و با روالی تاریخی شروع کنیم: اولین مواجههی شما با تصویرگری چه طور بود؟
در سه سالگی عاشق دیدن ماهیهای رودخانه درطبیعت و روستا شدم و آنها را دنبال میکردم، سنگ کف چشمهها را جمع میکردم و رنگهای پرندگان مانند جادویی توجه من را به خودشان جلب میکرد و بیشتر کودکی و نوجوانیام به دلیل شغل پدرم در روستاهای ایران سپری شد. پس آشنایی با اقلیمهای گوناگون و پوششهای متنوع و رنگهای اشیاء و لباسها من را شیفتهی تصویرکردن رویاها و داستانها کرد.
از چه سنی نقاشی یا تصویرگری نقش پررنگی در زندگیتان داشت؟
از ۹سالگی نقاشی را رسما انتخاب کردم.
چه چیزی شما را به سمت تصویرگر شدن سوق داد؟
دیدن تصاویر کتاب دبستان از استاد پرویز کلانتری و سایر تصویرگران خیلی تاثیرگذار بود، بگذارید دقیقتر بگویم؛ مثلا تصاویر شعر باز باران با ترانه ... هنوز به خاطرم هست و داستان زاغ و روباه.
پس تصویرگری را به و اسطهی تصویرهای کتاب و مجله دنبال کردید؟
بله. در کودکی من، تصویرسازی کتاب خیلی رونق داشت و کمتر روی اجسام دیگر تصویری چاپ میشد. آن موقع هم من بیشتر به دنبال داستان بودم تا تک تصویرها، دلیلش این بود که فیلم و کارتون رنگی کمتر میدیدیم و اصلا کم بود. بیشتر فیلمها با آپارات پخش میشد و همین رؤیاپردازی ما را تقویت میکرد. فیلمها روی دیوارهای گچی به نمایش درمیآمدند و از همانجا انگیزه کشیدن نقاشی روی دیوار در من شکل گرفت.
چه زمانی با تصویرگری حرفه ای آشنا شدید؟
من در خانوادهای هنرمند متولد شدم و پدرم و عموهایم و اکثر آشنایان نقاش، خطاط و کاریکاتوریست و فیلمساز هستند. نقش عموهایم مجتبی طباطبایی و کمال طباطبایی کاملا پررنگ است.
در سال ۱۳۷۴ بود که شاگرد استاد کریم نصر و بعد با ابراهیم جعفری شدم. آن موقع نشر شباویز کارگاهی داشت که سه شنبهها زیر نظر استاد نصر برگزار میشد و با تلاش فراوان و آزمون و خطاهای بسیار توانستم در اولین سال حضورم در کارگاهها، اولین کتابم را آماده چاپ کنم. بعد عضو انجمن تصویرگران شدم و بسیاری از دوستان تصویرگر را آنجا دیدم و زندگی حرفهایام شکل گرفت.
شما در دورهای به عنوان تصویرگر حرفه ای و بعد از چند آزمون و خطا، جدیتر کار میکردید. طبعا با آغاز فعالیت حرفهای در حوزهی تصویرگری یکی از سؤالات افراد انتخاب شیوه و سبک کار است، این انتخاب برای شما چه طور شکل گرفت؟
من در دورههای طلایی هنرایران معاصر شروع به کار حرفهای کردم، با وجود استاد جعفری و استاد ممیز و استاد کلانتری و خیلی از استادهای بنام، در دوره رونق موزه هنرهای معاصر و برگزاری جشنوارههای هنری اصیل و حرفهای. در دورهای که راهیابی به جشنوارهها و مسابقات آرزوی هر هنرمند تازهکاری بود و شکستهای پی در پی در راهیابی به جشنوارهها و صیقل یافتن ایدهها و طراحیها خیلی کمکم کرد تا خودم و هنرم را ارتقاء ببخشم. برای گذران زندگی و خرج دانشگاه مجبور بودم نقاشی و خطاطی روی پردههای شهری انجام بدهم و به همین دلیل تکنیکهای نقاشی واقعگرا را خوب یاد گرفتم و مانند بنرهای بزرگ امروز اجرا میکردم. همین باعث شد که از کادرهای کوچک تصویرسازی واهمهای نداشته باشم و در اصل خیال و رؤیا و تکنیک برای به تصویر کشیدن موضوعات تصویرسازیهایم دراختیار من بود. از ابعاد و تکنیک رها شدم و هرچه که میخواستم انجام میدادم. با تکنیکهای ابداعی متفاوت کتابهایم را تصویرسازی کردم و هیچ وقت راضی نشدم که با یک تکنیک ادامه بدهم. به خودم امکان تغییر رنگ، فرم، ترکیب و فیگور شخصیتها را میدادم.
فکر میکنم رسیدن به سبک شخصی نیاز به صیقل روح و روان، تفکر، خلاقیت و تکنیکهای ناب دارد. زندگی کم کم آنها را از انسان میگیرد؛ ولی حفظ خاطرات خوب و درسهای استادان مانع از آن میشود.
این موضوع را هم بگویم که مطالعه کتابها و تصاویر هنرمندان صاحبسبک خیلی موثر است تا اشتباهات فاحش را از تصاویرت حذف کنی و به سبک شخصی خودت برسی.
فکر میکنید حالا علاقهمندان به این حرفه یا افرادی که در حال آزمون و خطا درانتخاب یک سبک هستند باید چه راهکاری را به کار بگیرند؟
دانشجویانی که طراحی و مبانی هنر را نزد استادان آگاه و متخصصان تصویرسازی آموخته باشند، ناخودآگاه در ابتدای راه، منش و روش استاد را دنبال میکنند و این پیروی منجر به موفقیتهایی در ابتدای زندگی هنریشان میشود. در اثر ممارست و تلاش به فراگیری تکنیکها و شیوههای رایج استادان میپردازند. اما ناخودآگاه یک دلزدگی و درونگرایی و من کیستم درونشان پیدا میشود. اما اگر در عملکرد هنری خود و تصویرگران موفق جستجو کنند، کاستیها و نقصها را پیدا میکنند و به جوابهای مناسب و قانعکنندهای دست پیدا میکند.
پیشنهاد شما برای رسیدن به یک سبک نیمه قطعی چه چیزی است؟
ذهن جستجوگر، طراحی شخصی، مطالعه بصری، مطالعه سبکهای رایج، شرکت در جلسات نقد و بررسی، انتقادپذیری، مثبتاندیشی و ...، مواردی هستند که کمک میکنند تصویرگر خیلی زودتر به سبک شخصی خود برسد.
کمی هم از آثار جدیدتان بگویید ؟
در پنج سال اخیر سه کتاب رنگی تصویرسازی کردم که طراح داستان آن خودم بودم. کتاب «کوچ روزبه» و دو کتاب از واقعه عاشورا. کتاب «کوچ روزبه»، داستان کوچ عشایر است که تقریبا دغدغههای شخصی و کودکانه خودم از زندگی در میان عشایر است. نشر افق آن را چاپ کرده و در ترکیه هم منتشر شده است. سیال بودن و خلوص رنگی و تکنیک شخصی و ارتباط صحیح تصاویر با موضوع و مخاطب، شاخصه اصلی این کتاب است که میتوانم بگویم چکیدهی تجربیات سالها تصویرسازی من است. از تصویرسازیهای آن نسبتا راضی هستم.
و آن دو کتاب دیگر ؟
دوکتاب دیگر هم قصههای عاشورایی است که نگاهی متفاوت به داستان عاشورا را به تصویرکشیدم. دراین آثار شخصیتها در اختیارمتن و موضوع هستند و منیت و تکنیک تصویرگر را به رخ نمیکشند.
فکر میکنید در این آثارجدید چه تفاوتهایی درکارهای تان دیده میشود ؟
این تلاش و تجربه در کارهای قبلی من کمتر دیده میشود. فکر میکنم در گذشته پیشتر در صدد به رخکشیدن تکنیک، هنر، رقابتطلبی و حتی کسب جایزه بودهام؛ اما کسب جایزه و مقام روح کار را میگیرد و هنر از تعالی باز میماند.
فکر میکنید در یک دهه گذشته کدام جریان توانسته تصویرگر و تصویرگری را به سمت و سوی جدید ببرد؟
فکر میکنم به مدد و تلاش انجمن تصویرگران و خانه کتاب و رایزنیهای دوستان و استادان و برخی از ناشران و سختکوشی تصویرگران، هنر تصویرسازی به رشد و بالندگی رسیده است. اما در بخش دیگر مثلا حمایت شهرداریها و سازمان زیباسازی از هنرمندان هم چشمگیر بوده است. شناخته شدن هنر تصویرگری در جامعه مرهون زحمات همه مراکز فرهنگی هنری و هنرمندان است و هرچه این شناخت بیشتر شود طبعا سمت و سوی درستتری پیش روی این هنر قرار میگیرد.
یعنی این جهتدهی و هدایت بر خلق آثار شما هم تأثیر داشته است ؟
من دنیای متفاوتی دارم، شاید دارم آماده میشوم برای رفتن به دنیاهای دیگر و پیدا کردن و یادگیری زبانهای دیگر. خودم را مال این دنیا نمیدانم و حتی کمکاریهایم هم به همین دلیل است. بیشتر دارم در حیطهی هنرهای کاربردی برای مردم مثل مجسمه، معماری، دکوراسیون، و ... فعالیت میکنم؛ ولی ایدههای تصویرسازی همچنان در من زنده اند و پرورش پیدا میکنند.
با اینحال نمیشود از خلاءهای این حوزه چشم پوشاند.
خلاءها که زیادند. بخشی مربوط به هنرمند است، بخشی دایرهی شناخت او از ایرانشناسی، مردمشناسی، جامعهشناسی است و بخشی از آن ضرورت دوستی و پیوند حاکمان با هنرمندان، برقراری دوستی بین تصویرگران و دمیدن روح نشاط و شادابی در هنرمندان، اعتمادکردن به هنرمندان، تشویق هنرمندان، جشن هنرمندان، آشنایی تصویرگران با تکنیکهای نویسندگی و ...
جریانهای گوناگونی در احساس این خلاء سهیماند که ترجیح میدهم تیتروار از آنها نام ببرم:
۱. عدم پرداخت حقالزحمه مناسب و بهموقع ازسوی بعضی ناشران داخلی و خارجی
۲. عملکرد نامناسب انجمنها و نهادهای متولی
۳. عدم انتخاب آثار فاخر اصیل
۴. غربزدگی
۵. عدم اعتماد به هنرمند ایرانی
۶. ملاک قرار دادن جوایز خارجی
۷. داوری تصویر جدای از متن
۸. مذهبستیزی
۹. اعتماد کامل به توهمات هنرمند بهخاطر تکنیک و رنگ و لعاب ظاهر فریب
10 . نبود تعامل بین نویسنده و تصویرگر
11. کمک نگرفتن از تجربهی پیشکسوتان در مدیریت دولتی
12. عدم بهکارگیری داوران حرفهای (نه حراف) و بیطرف جهت ایجاد انگیزه در شرکتکنندگان با هر عقیدهای.
با این همه خلاء فکر میکنید با کششی که جوانان امروز به سمت تصویرگری پیدا کردهاند باید چه کرد؟
انرژی جوانان، سرمایه هنرتصویرسازی این کشوراست. اگر این انگیزههای پاک و نورانی هدایت شود و به نتیجههای ملموس اقتصادی، معرفتی، رشد و شکوفایی هنر بیانجامد مسیری صحیح را طی کردهایم.
اما این ماجرا نیازمند مدیریت است. گروهبندی جوانان مستعد، اولویتبندی نیازهای مخاطبین و جامعه، پیگیری و مطالبهگری از تصویرگران جوان به هرنحوی، شناسایی استعدادهای جوان، تفکیک و شناسایی روحیات و علاقههای شخصی تصویرگران جوان برای اهداف بلندمدت، واگذاری پروژههای کوتاه مدت گروهی.
هر حرفهای آداب و مرام و منش خاص خودش را دارد. به نظر شما پنج موردی که میتوان بهعنوان آداب حرفهی تصویرگری شناخت کدامند؟
حرفه تصویرگری دارای آداب و رسوم خاص، بسته به نوع سفارشدهنده است .تصویرگر، ناشر و نویسنده یک تیم اجرایی هستند که اگر هرکدام بهدلیلی مرام حرفهای را رعایت نکنند، روند تولید کتاب به مشکل بر میخورد. مثالهای زیادی وجود دارد که بیدقتی یا رفتار غیرحرفهای یکی از ارکان این تیم، باعث خسارت به دیگرا اعضای تیم یا خود فرد میشود: مثلا نویسنده متن را از جایی کپی کرده به تصویرگر سفارش داده و در انتهای کار حق چاپ را ندارد و حقالزحمه تصویرگر را هم نمیپردازد یا ناشر کاری را به تصویرگر سفارش داده و تصاویر آماده شدهاند، ولی چاپ نمیکند یا ناشر تصویرسازیهای کتاب را بدون اجازه هنرمند تبدیل به انیمیشن میکند یا ناشر در قرارداد حق کپیرایت و درصد پشت جلد را لحاظ نمیکند و تصویرگر بعد از سالخوردگی پشتوانه مالی ندارد و ...
دوست دارید سوالی از خودتان بپرسید؟
بله: خیالپردازی چه نقشی در تصویرسازی دارد؟
و جوابش؟
«خیال» هیچوقت به تنهایی مفهومی ندارد. یا همراه نیازهاست یا با آرزوهاست، مثل خیال آزادی، پرواز، مرگ، پیروزی و شکست و ... یا ترس است یا همراه اهداف نیک و بد انسان است.
خیالپردازی اگر همراه عقل باشد، همانند معجزه عمل میکند. خیالپردازی بدون عقل به توهم تبدیل میشود. عالم توهم، فرمانروایی جزشیطان ندارد. مخاطب این گونه تصویرسازیها کودکی است متوهم، جامعهای است متوهم، و جهانی است متوهم و منفعل که ظالمان هربلایی بخواهند بر سراین جهان میآورند، بدون اعتراض و شکایتی.
منبع: سایت انجمن تصویرگران ایران
شماری از آثار تصویرسازی سیدحسامالدین طباطبایی را می توایند در ذیل مشاهده کنید :