داودضامنی؛ معاون فرهنگی هنری امور استانهای حوزه هنری، یادداشتی به بهانه برگزاری جشنواره ترامپیسم 2 نوشته و درآن از منظرهای مختلف شامل : علوم ارتباطات، جامعهشناسی معرفت، روانشناسی اجتماعی و دانش زیباییشناسی به تحلیل این رویداد هنری پرداخته است که میخوانید:
« جشنواره ترامپیسم 2،رویداد مهمی است که این روزها کمتر درمورد آن صحبت میشود. این رویداد علاوه بربُعد هنری از منظرهای دیگری هم قابل اعتناست .ازمنظر علوم ارتباطات میتوان گفت کاریکاتور یک «رسانه» است.هارولد لاسول ،از نظریهپردازان رسانه، معتقد است که رسانهها سه کارکرد: نظارت برمحیط،همبستگی اجتماعی و انتقال میراث فرهنگی را دارند.کاریکاتور رسانهای است که خصلت انتقادی داشته و هشداردهنده است. وقتی یک جامعه درشرایط پرخطر یا بحرانی قرار میگیرد؛ هنرمندان کاریکاتوریست با اسکنی که ازوضعیت جامعه انجام میدهند قادرندسیگنالهایی هشداردهنده با زبان هنر، هم به عامه مردم و هم به سیاستمداران و دولتمردان داده و کمک کنند همه افراد در شرایط نامتعین و پیچیده جامعه بهتر تصمیم بگیرند و درست عمل کنند. هنرمند ناظرجامعه است، البته نه ناظر بیطرف و منفعل. ناظری کنشگر است اما کُنش هنرمند کاریکاتوریست، کُنش هنری است. در محیط آشوبناک جهان امروز، هیچ کاریکارتوریستی نمیتواند نسبت به مسائل سیاسی بیطرف باشد. ترامپ تروریست به عنوان نماد سیاستهای سلطهگرانه امریکا موضوعی شد که کنش مندی طیف زیادی از کاریکاتوریستهای جهان را برانگیخت و ما نمود و تبلور آنرا درنمایشگاه ترامپیسم 2دیدیم.
رسانههادر خلاء عمل نمیکنند،بلکه درون شبکه پیچیدهای از روابط اجتماعی قراردارند. ازمنظر روانشناسی اجتماعی، کنش و واکنش هنرمندان شرکتکننده دراین رویداد ،چه آنهایی که برگزیده شدند و چه آنهایی که برگزیده نشدند ، منجر به شکلگیری یک شبکه «یادگیری اجتماعی» شد. این سرمایه اجتماعی را نباید به سادگی ازدست داد. مخاطب به محض مواجهه با مجموعهای از کاریکاتورهایی که دراین نمایشگاه به معرض نمایش گذاشته شد،به صورت غیرمستقیم به یک «خودآگاهی» فراخوانده میشود. هنرمندان شرکتکننده در این جشنواره تأثیر بسزایی در افزایش سواد رسانهای و سواد فرهنگی مخاطبان خود داشتند.
به نظرنگارنده، آثار به نمایش درآمده در این نمایشگاه میتواند«شکاف آگاهی» را در جامعه کم کند. میزان اطلاعات ذخیرهشده دریک کاریکاتو گاهی از دهها و صدها خبر که امروز درشبکههای اجتماعی درباره سیاستهای امریکا و شخص ترامپ تولید و بازنشرمیشود بیشتر و به مراتب تأثیرگذارتراست. یکی از شروط افزایش «همبستگی اجتماعی» درجامعه، افزایش «آگاهی طبقاتی» است.
ازمنظر جامعهشناسی معرفت هم میتوان چنین اظهارداشت که کاریکاتور به «ساختهشدن واقعیت» درجامعه کمک میکند. نظریه برساختگرایی به ما میگوید این تنها واقعیت عینی و بیرونی نیست که شناخت ما را از جهان خارج شکل میدهد، بلکه ذهن ما نیز درساختن جهانِ بیرون ازذهن نقش دارد. کاریکاتور اساساً «هنرواقعیتگریز» نیست، بلکه «هنرواقعیتساز» است. ایبسا هنرمند کاریکاتوریست واقعیت اجتماعی را بهتر ازیک جامعهشناس یا سیاستمدار درک و به مخاطب نشان دهد.
ازمنظردانش زیباییشناسی نیز، آثاربه نمایش درآمده دراین نمایشگاه قابل بحث و درنگ است. دربرخی ازآثار، مخاطب حس میکندمرزهای تراژدی و کمدی درهم میآمیزد. نوع خاصی از«زیبایی» دربرخی ازاین آثارخلق شده که هم تراژدی است هم کمدی. مخاطب با دیدن آن همزمان هم میخندد و هم میگرید. هم خوشحال میشود و هم ناراحت، هم امیدوار میشود هم مأیوس. این حس پارادوکسیکال که در برخی از این آثار مشاهده میشود، از ویژگیهای نوآورانه و خلاق این نمایشگاه است که مخاطب کمتر آن را درنمایشگاههای پیش ازآن دیده است.
درخاتمه تصور میکنم، ارزش سرمایه اجتماعی بوجودآمده در این نمایشگاه به مراتب از ارزش هنریِ نمادین آن خیلی بیشتر است. لزوم درک کارکردهای ناپیدای جشنواره ترامپیسم 2 و تدبیر برای حفظ آن، مسئولیت اجتماعی ما و برگزارکنندگان این جشنواره را گوشزد میکند.»