728 x 90

تصویرسازی داستان‌های بهرام گور/ پریسا اکبری شهرکی

تصویرسازی داستان‌های بهرام گور/ پریسا اکبری شهرکی
تصویرسازی داستان‌های بهرام گور/ پریسا اکبری شهرکی

تصویرسازی داستان‌های بهرام گور و سیر نورانی او در هفت گنبد با تکیه بر تاثیرات نور و رنگ و مفاهیم مستتر در هفت پیکر نظامی عنوان پروژه دانشجویی پریسا اکبری شهرکی است. او درباره این پروژه می گوید:

« تصویرسازیِ داستان‌های بهرام گور به گونه‌ای است که این شخصیت ضمن آنکه جوانی است خوشگذران و عاشق شکار، ابهتی شاهانه دارد، عاشق مردم سرزمینش است و تمایل به کمال و تعالی دارد… .

رشد و تعالی یک نمونه انسانی که سرگرمیِ مورد علاقه‌اش شکار گور است، همچون یک راهیاب، ابزارِ تعالی او می‌شود؛ اگرچه در تک‌تک حکایت‌های مجموعه گران‌بهای «هفت پیکر»، ردپایی از تعالی و کمال را می‌توان مشاهده کرد.

در هفت گنبد، رنگ آن‌روز با فلزش(کیمیا) و سیاره‌اش(کیهان)، باهم انطباق دارد و هرکجا رابطه کیهانی و کیمیاگری داستان روشن شود، کمال انسانی اتفاق می‌افتد. نظامی در آثارش، به بهرام شخصیتی پیامبرگونه داده و او را به تعالی و معراج می‌رساند. غیبت نهایی بهرام، او را فراسوی هفت رنگ میبرد؛ بهرامی‌که در ابتدای داستان، وارد این گنبدها (مراحل کمال) شده و سپس خارج می‌شود، با بهرامِ بدوِ ورود، بسیار متفاوت است (نژادصداقت،۱۳۹۰: ۱۱۰).

حال و هوای هر تصویر با رنگ گنبدها مطابقت دارد. با اینکه گنبدِ رنگی در همه فریم‌ها به‌وضوح دیده نمی‌شود، لیکن فام یا ته‌رنگ تصویر، بیان می‌دارد که بهرام در چه گنبدی در حال شنیدن افسانه است. هر اتفاقی، چه خیر و چه شر که در زمین رخ دهد، آسمان، معصومیت و روحانیت خود را حفظ می‌کند و ستارگان و سیارات با آرامش خاص خود، در سقف گنبد درحال درخشیدن هستند؛ به‌عبارتی شر و ناپاکی حاکم بر زمین، ذره‌ای بر قداست و پاکی آسمان نمی‌کاهد و نوید غلبه خیر بر شر را می‌دهد.

بهرام در مسیر گذر ازگنبدها یا منازلِ کمال، لحظه لحظه به منبع نور یا نورالانوار نزدیک می‌شود و این نزدیک‌شدن، از طریق ظهور خصائص و سایه‌های اهریمنی و ریشه‌کن کردن آنها به کمک نقل افسانه توسط شاه‌دختهای هر گنبد، اتفاق می‌افتد.

شخصیت پیرزن و پیرمرد در این افسانه‌ها، از نظر جایگاه انسانی، در دو نقطه مقابل هم قرار دارد؛ هر اندازه پیرزن، گمراه‌کننده و مشکل‌ساز است، پیرمرد، راهگشا، ناجی و راهنما معرفی می‌شود.

داستان گنبدها، داستان ناکامی‌ها و کامجویی‌هاست؛ این افسانه‌ها اگرچه به‌ظاهر شهوت‌آمیزِ آمیخته به حیاست، لیکن حقیقتِ ماجرا، شکل متعالی‌تری به خود می‌گیرد. شاه‌دختها و زنانِ هفت پیکر، در جایگاه الهه‌های آسمانی، هرکدام، جلوه‌ای از صفاتِ حق را نمایان می‌سازند که مرحله به مرحله در این سیر ملکوتی، صفتی از صفات کریمه به بهرام هدیه می‌شود و جمع کثیری از این صفات، در کلیتِ خویش، به وحدت می‌رسند و بهرام را به خدای وحدت نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند،تا جایی‌که در گنبد سپید به حد اعلی خود می‌رسد و بهرام را به کمال لازم می‌رساند.

این گنجینه متعالی، توشه کافی برای مواجه‌شدن با تاریکی متعالی یا نور سیاه اَبَر آگاهی فراهم می‌آورد و اینگونه است که در تاریکی تو در توی غار که برای بار دوم، توسط گورخرِ رهیاب به انجام می‌رسد، بهرام تاریکی ایزدی را مشاهده می‌کند؛ همان نور سیاه خیره کننده‌ای که سیل عظیمی از آگاهی را با نور خیره کننده‌اش در وجود بهرام، بمباران می‌کند و بهرام را در گنجینه سواد اعظم، میان آگاهی و ناآگاهی حل می‌کند، گنجینه سواد اعظم، همان گنجی نیست که بهرام، صندوق صندوق برای منذر و پدرش در تیسفون می فرستاد، بلکه گنجی است که انسان‌های خالی از حکمت و معرفت را یارای دست یافتن به‌آن نیست. »

شایان ذکر است ، پریسا اکببری شهرکی، متولد ۱۳۵۸، تهران و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد تصویرسازی از دانشگاه غیرانتفاعی مارلیک نوشهر است.استاد راهنمای عملی پریسا اکببری شهرکی در این پروژه ،فروغ بیژن بوده و تاریخ دفاع از این پایان نامه ۲۱ شهریور 1396 بوده است.

فراخوان

نمایش بیشتر

هنرمندان

نمایش بیشتر

گالری

نمایش بیشتر

ویدیو

نمایش بیشتر