کریستوبال رینوزو از آرژانتین
آن اتفاقی که در کاریکاتور می افتد و باعث ایجاد حسی خاص، نوعی دلهره، شگفتی، هیجان ، لبخند، تبسم ، خنده و یا بر انگیزاننده تفکر و اندیشه در مخاطب می شود چیست؟ ماهیت آن چه چیزی است؟
در تعریف طنز آمده است:
«اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعف ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد میکشد»
در ادبیات طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته میشود که اشتباهات یا جنبههای نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوهای خنده دار به چالش میکشد.
طنز تفکر برانگیز است و ماهیتی پیچیده و چند لایه دارد. گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیلهای می انگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق رذالت ها. گرچه در ظاهر می خنداند، اما در پس این خنده واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را می خشکاند و انسان را به تفکر وا میدارد. به همین خاطر در باره طنز گفته اند: « طنز یعنی گریه کردن قاه قاه، طنز یعنی خنده کردن آه آه.»
طنز در ذات خود انسان را برمی آشوبد، بر تردیدهایش می افزاید و با آشکار ساختن جهان همچون پدیدهای دوگانه، چندگانه یا متناقض، انسان ها را از یقین محروم میکند. جان درایدن در مقاله «هنر طنز» ظرافت طنز را به جدا کردن سر از بدن با حرکت تند و سریع شمشیر تشبیه میکند، طوری که دوباره در جای خود قرار گیرد
آنچه که بعنوان طنز در کاریکاتور، مهمترین مولفه ی اصلی و ویژگی ذاتی این هنر را تشکیل داده است، امروزه می بینیم که مرز بندی های بین هنرها را بهم ریخته است و سروکله ی آن، درسایر هنرها منجمله عکاسی، سینما، نقاشی، گرافیک و.... پیدا شده است، درواقع همان عنصری است که تلاش می کند تا نگاه و نحوه دیدن را در مخاطبش تغییر دهد. مخاطبی که عادت کرده است سالیان سال اشیاء، افراد و روابط بین آنها را یک جور ببیند و تعریفی کلیشه ای و کهنه و قدیمی از آنها داشته است، امروز در برخورد با این عنصر، برای لحظاتی استرس و فشار روزمرگی را فراموش و به ناکجا آبادی وارد می شود که او را دچار شگفتی می کند و خود را در موقعیتی نامتعارف حس می کند که تا کنون و بوسیله سایر شاخه های هنری تجربه نکرده است.
ماهیت طنز در کارتون، حتی می تواند در رشد نگاه سهراب گونه که به کرات توسط کارشناسان روانشناسی برای چشیدن طعم خوشبختی در زندگی های بی طعم و با مزه گس امروزی ، توصیه شده است بسیار تاثیر گذار باشد.
اسماعیل امینی در نقد و بررسی کتاب بوقلمون : ریشههای مشترک در آثار تمام طنزپردازهای گذشته تا کنون وضعیت ناهنجار و مضحک انسان در جهان است.
این عامل طنز بعنوان نوعی جدید از نگریستن و شیوه جدید تفکر در برخورد با محیط پیرامون و در نتیجه به وجود آورنده سوالاتی از نوع سوالات و پرسش های که نیوتن و امثالهم از خود پرسیدند و منجر به کشف و اختراعات بسیار در جهان هستی شد، بایستی به عنوان یک اتفاق تاریخ ساز در حیطه تفکرات انسانی قلمدادش کرد و جدی گرفت. اتفاقی که می تواند حتی با اموزش ان در عرصه های دیگر، به کمک بشریت امده و حیاتش را از نگاه های بیمارگونه و تک بعدی و ویران کننده نجات داد.
شاید بی اغراق نباشد همین عامل به شکل مستقل خود به خود در پرورش قوه خلاقیت در هنرمندان کارتونیست تاثیر بسزایی دارد. و امروزه در گرایش های نوین هنری می بینیم که هنرمندان زیادی به شکل ناخودآگاه از این عنصر قدرتمند در آثار مفهومی و خلاقه خود به کرات بهره میبرند. قدرت نمایی و تاخت و تاز این عنصر تاثیر گذار در پرورش خلاقیت یعنی طنز، و گسترش آن در سایر هنرها که باعث شده دیگر حوزه های هنری به بیانی ساختار شکنانه برسند و همچنین بیشتر از قبل اهمیت و ضرورت این عنصر شناخته شود. طوری که آرام ارام به این توصیه ی عارفان و فرزانگان و توصیه های انها در زندگی می رسیم که :
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد
هشدار که سرمایه سودای جهان
عمرست چنان کش گذرانی گذرد
شاید بی اغراق نباشد که به واسطه رشد خلاق گونه و سر سام اور و روزانه ابتکارات و اختراعات بشری و رشد علمی در تمامی عرصه ها، قرن حاضر را قرن حاکمیت « طنز » نامید. طنزی که با خودش نوعی شجاعت و شهامت در برخورد متفاوت و دگر گونه با جهان هستی به همراه آورد. طنزی که به انسان امروز یاد داد: « می توان با مشکلات و مسائل زندگی، منعطف تر برخورد کرد و خونسرد تر و با خنده و تبسم به استقبال مشکلات و سختی های زندگی رفت». کاری که آقای « بابک فردوسی » مدیر پروژه مریخ نورد سازمان فضایی ناسا با مدل موهایش انجام داد و همه را با شگفتی روبه رو کرد. وی معتقد بود که تصور همه از کارکنان این سازمان دارند، پرسنلی خشک و منطقی با لباسهای خاکستری و نقره ای است و دغدغه ی جز محاسبات و در گیر شدن با عملیات های پیچیده ی ریاضیات و فیزیک ندارند. وی به خاطر تراشیدن موی سرش به شکل خاصی و استفاده از شکل های مثل ستاره و... در سر این فضای خشک و نقره ای و خاکستری با بهم ریخت و فضای منعطف تر را به وجود آورد.
کنستانتین سیوسو از رومانی
به نظر می رسد در جوامعی که افرادش در فضاهای اموزشی و تربیتی غیر خلاق اموزش دیده اند و تربیت شده اند، طنز می تواند بیشتر مورد توجه قرار گیرد و زمینه ی رشد آن هم، قابل توجه می باشد ضمن اینکه بیشتر باعث خند ه و ایجاد حس مسرت بخش در این افراد می شود. کاراکتر « دلقک ها» در دربار شاهان و پادشاهان به واسطه بهره برداری از عنصر طنز و شوخی ، عمری طولانی تر از سایر درباریان داشتند و از خشم و مجازات های شاهان مستبد در امان بودند.
در جوامع توسعه نیافته که عنصر خلاقیت انچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته و به خاطر محدودیت ها و فضای نا امن و نبود آزادی بیان و اندیشه، طنز می تواند زمینه ی ایجاد کند و ظرفیتی را فراهم کند که بتوان بدون در گیر شدن با موانع ریز و درشت امنیتی ، بدون ترس و در قالب طنز پیام و حرف خود را بیان کرد. نمونه آن جریانی بود که مرحوم صابری فومنی در دوکلمه حرف حساب و نشریه گل آقا آن را به وجود آورد و ذائقه همه طیف ها و احزاب و گروه های سیاسی را ارضاء می کرد و به محبوبیتی عالی در میان احزاب و گروه های چپ و راست دست پیدا کرد.
اما بر عکس در جوامعی که افرادش یاد گرفته اند به اشیاء و رویداد های مختلف می توان و می شود چور دیگری و از زوایای دیگری به آن نگاه کرد، طنز رشد کمتری پیدا می کند چون شرایط فرهنگی و تربیتی این امکان را و آزادی را تا حدودی در اختیار آنها نهاده است تا بدون دغدغه ی خاطر ، شفاف، قاطع و بدون ترس اظهار نظر کنند. خوب طبیعتا در چنین جوامعی چون این نگاه در ذات و ماهیت ساختار های اموزشی و تربیتی نهادینه شده، خلاقیت در همه هنرها و همه زمینه ها رشد پیدا می کند نه در یک شاخه ی هنری مثل کاریکاتور؟! شاید به خاطر دست یافتن بشر غربی و شهامت پیدا کردن در برخورد فکری و علمی با تمامی مقولات جهان پیرامونش و منجمله عرصهای تفکر و هنر است، که تمامی نحله ها وایسم ها و نهضت های فکری و هنری چه درست یا غلط و بعنوان محصولات نیروی جستجو گر هنرمند غربی در ، جهان غرب اتفاق می افتد.
سوال این است که چرا در کشور مان، که هنر کارتون به رشدی فزاینده چه از بعد کمی و چه کیفی رسیده و همیشه در صدر جدول و در رقابت با وضعیت این هنر در سایر کشورها، در همه حال پیشتاز بوده است، آن عاملی که باعث شد این هنر به چنین جایگاهی برسد چرا در سایر حوزه های فکری، اجتماعی ، اخلاقی و رفتاری، فرهنگی، اقتصادی و....تاثیر گذار نبوده است و باعث رشد خلاق گونه این عرصه ها نشد؟!
سوال بعدی این است که فاصله ی به وجود امده بین این هنر و سرعت لاک پشت گونه ی ابتکارات، اختراعات و..... را چه جوری می توان پر کرد؟
اگر میتوانستیم فرایند و پروسه ی موجود در بطن هنر کاریکاتور را و تاثیرات شگفت انگیزش را در رسیدن به نگاهی چند بعدی و خلاقانه توسط متولیان اموزش و پرورش در سر فصلهای دروس مدارس و مراکز دانشگاهی گنجاند ، می توان شاهد رشد و توسعه همه جانبه در سایر حوزه ها و بخش های کشور شد.
فخرالدین دوست محمد- 28 دیماه 1397