چی گفتی، چی شِنُفتَم
عباس ناصری / اگر نگویم، شاید برای همیشه این نگرانی ته قلبم لانه کند. با اینکه صدایت از دور میآمد، اما به وضوح میشنیدم که چه میگفتی. صدایت آنقدر واضح بود که نیاز به جلو آمدن و در گوشم گفتن هم نبود. نه صدای ترافیکی و نه صدای شلوغی ازدحام جمعیت و آلودگی صوتی وجود نداشت که شک کنم به آنچه شنیدم. اما انگار آن چیزی را که من درست شنیدم، تو اشتباه فریاد زده بودی...
مدتی است فراخوانهای معتبر یا غیرمعتبری منتشر میشود که موضوعات آنها مثل روز روشن و مشخص است. اما نکته عجیب آنجایی پدید میآید که وقتی نتایج اعلام میگردد، آثار برنده با موضوع اعلام شده در مقررات مرتبط نیست.
به برندهها تبریک میگویم. ایراد از آنها نیست. آنها هم مثل دیگران در یک رویداد شرکت کردهاند. اما ایراد کار کجاست؟
ما موضوعات را اشتباه میشنویم یا اشتباه میخوانیم؟ در ترجمه این مشکلات پیش میآید؟ (در حالی که بعضی موضوعات آنقدر واضح هستند که نیاز به ترجمه ندارند)
یا برگزارکنندگان بعد از اعلام مقررات، فراموش میکنند چه موضوعی را پیشنهاد دادهاند و با یک ذهنیت جدید از موضوع پای داوری مینشینند؟ همچنان انتخاب داوران ضعیف، غیر کارتونیست و رابطهمند هم میتواند از دیگر ایرادات باشد.
و یا ممکن است برخی موضوعات در فرهنگهای مختلف معانی مختلفی داشته باشند. در این صورت نیاز است؛ برگزارکننده توضیحات کاملتری را در مقررات اضافه کنند.
حال ایراد هر کجا باشد فقط نتیجهاش این است که به شدت توی ذوق هنرمندانی می خورد، که برای ایده یابی با موضوع رقابت تلاش کرده بودند.
اگر تمام دنیا را بگردید هنرمندانی به شرافت کارتونیستها نخواهید یافت؛ با همه جور وضعی و با هرگونه اوضاعی سازگارند. لطفا به احترام این هنرمندان، ایرادات خود را رفع کنید.
کارتونیستها آنچنان عاشق کارتون هستند که به قول مولانا:
به غیر عشق آواز دُهُل بود
هر آوازی که در عالم شنیدم