جواد علیزاده، هنرمند کارتونیست و کاریکاتوریست، به تازگی در صفحه اینستاگرامش مطلبی با عنوان« جوک های کرونایی» که از مجله طنز و کاریکاتور شماره اسفند ۹۹ برگرفته است، به جوک هایی نوشته «امیلی کلر»که در دوران همه گیری کرونا و ایام قرنطینه نوشته پرداخته است.
علیزاده این جوک ها را خودش ترجمه کرده و با لحنی طنز آمیز در باره آن جوک ها چنین آورده است :
« نقل از: اینترنت /ترجمه از : داوج نت(جواد) برگرفته از: مجله طنز و کاریکاتور شماره اسفند ۹۹
طنز در دوران پاندمی و شرایط سخت، سلاحی ضروری است برای تحمل سختی ها. خنده ی حاصل از این لطیفه ها به ما قدرت و انرژی می دهد برای ادامۀ زندگی در شرایطی که آینده نامطمئنی پیش روی ماست.
جوک های کرونایی/ قرنطینه ای، ما را برای مقابله با این بیماری کشنده و ناشناخته دور هم جمع می کند و مقاوم می سازد. مطالعات اخیر نشان داده که یک خندۀ خوب می تواند سیستم ایمنی ما را تقویت کند و منجی ما در اوضاع سخت باشد. ما همانطور که کرونا را جدی می گیریم و پروتکل های بهداشتی را رعایت می کنیم، از طرفی به خنده هم نیاز داریم تا احساس آرامش و سبکی بکنیم. جوک های کرونایی ذهن ما را از استرس و اضطراب رها می سازد و اما چند تا از این جوک ها :
امروز صبح همسایه ام را دیدم که با گربه اش در باره بیماری کرونا صحبت می کرد و طوری حرف می زد که گویا گربه، زبان اورا می فهمد! به خانه ام آمدم و جریان را به سگم گفتم و هر دو کلی خندیدیم!
هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک روز طولانی را با اعصابی خرد و داغان روی کاناپه منزل استراحت کنی و سپس فردای آن روز باز هم رو ی همان کاناپه لم بدهی!
بعداز 121روز در خانه ماندن، سگم با نگاه حیرت آورش به من می گوید: ببین حالا احتمالا به من حق می دهی که چرا من گاهی مبل های خانه را می جویدم.
دو مادربزرگ با هم دربارۀ فرزندهایشان صحبت می کردند. یکی از آنها گفت: بچه های من دوری و فاصله گذاری اجتماعی را آنقدر خوب رعایت می کنند که حتی یک تلفن هم به من نمی زنند.
اگر در ایام قرنطینه، همین طور غذا خوردن با استرس را ادامه بدهم می ترسم این بار دکمه های پیراهنم شروع کنند به فاصله گذاری اجتماعی از یکدیگر !
سعی کنید هر چند روز یکبار شلوار جین تان را امتحان کنید تا ببینید به سایز شما می خورد یا نه؟ گول شلوار راحتی یا پیژامه تان را نخورید!
دیروز موقع شستن دست، صابون و مایع دستشوییم تمام شد شانس آوردم که مایع ظرفشویی هنوز تمام نشده بود.
من با خودم حرف نمی زنم. در حال برگزاری کنفرانس آنلاین اولیا/ معلمین هستم.
من نمی دانم این ایده مسخره ی کی بوده که برای رفع بی حوصلگی موقع شستن دستها بعد از توالت رفتن، آهنگ تولدت مبارک را بخوانیم؟. حالا هر بار که من به توالت می روم بچه هایم از من انتظار دارند که با یک کیک تولد، بیایم بیرون.»